رقص دست به دست جهان
هر وقت متوجهم، پیوسته بارانی از عشق و نور به وجودم میباره، لبریز میشم، سر میرم و هرچی جز عشق و نور میره تا نور علی نور بشم. درونم نوره و جهان بیرون چیزی جز تجلی درونم نیست. عشق میبازم و همه روابطم چیزی نیست جز بازتاب رابطه ی اولم. دنیا باهام همدسته و برام کار میکنه، چه باشم یا نه همه چیز روان و به خیر و صلاحم رقم میخوره. سپاسگزارم که چنین هست و چنین خواهد بود سپاسگزارم سپاسگزارم.