مسافر

هیچ لحظه ای عادی نیست، هیچ پلک برهم زدنی نیست که تو در آن جاری نباشی؛
  • مسافر

    هیچ لحظه ای عادی نیست، هیچ پلک برهم زدنی نیست که تو در آن جاری نباشی؛

دوشنبه, ۵ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۴۲ ق.ظ

رقص دست به دست جهان

هر وقت متوجهم، پیوسته بارانی از عشق و نور به وجودم میباره، لبریز میشم، سر میرم و هرچی جز عشق و نور میره تا نور علی نور بشم. درونم نوره و جهان بیرون چیزی جز تجلی درونم نیست. عشق میبازم و همه روابطم چیزی نیست جز بازتاب رابطه ی اولم. دنیا باهام همدسته و برام کار میکنه، چه باشم یا نه همه چیز روان و به خیر و صلاحم رقم میخوره. سپاسگزارم که چنین هست و چنین خواهد بود سپاسگزارم سپاسگزارم.

۰۵ فروردين ۰۴ ، ۰۹:۴۲
mosafer
شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ

هرس سیناپسی با آبشار نور کیهانی

چشم‌هامو میبندمو از زمین جدا شدنمو احساس میکنم، از لایه‌های جو رد می‌شم، از تو دل ستاره‌ها عبور می‌کنم و خودم رو وسط کهکشان راه شیری میبینم، جایی که تاریکی و نور تو آغوش همند. یه آبشار نور طلایی شفاف و درخشان دارم که از دل کهکشان سرازیره، 

قطره‌های نور به سر و پیشونیم میخورن، به لوب پیشونیم نفوذ میکنه که توش خلاقیت، پردازش تصمیم‌گیری، منطق، احساسات، تمرکز، برنامه ریزی و آگاهی جاریه. به سیستم لیمبیکم که مدیر انگیزه و احساساتمه، به هیپوکامپم که مدیر یادگیری و خاطراتمه، به آمیگدالام که مدیر خطر و ترس‌هام بوده نور میپاشه و نور میپاشه و نور میپاشه.

با هر قطره‌ی عشق و نور که به سرم می‌خوره، الگوهای کهنه، باورهای محدودکننده، خاطرات گیرکرده و افکار درهم، شسته و سرریز می‌شن. این نور، اتصالات عصبی غیرضروریم رو هرس می‌کنه، درست مثل اون لیوان آب! ناخالصی‌ها سرریز میشن و میرن و نور میمونه و نور. همین نور تو مغزم یک مسیر عصبی جدید و درخشان می‌سازه، چیزی که بهم وضوح، آرامش، و الهام هدیه می‌ده.

 حالا که ذهنم شفاف‌تر شده، از آبشار نور میخوام که هدایت و شهود رو درونم جاری کنه. این لحظه رو با سکوت و پذیرش میگذرونم. یه ایده؟ یه جمله؟ یا فقط یه حس عمیق؟ هر چی که هست، میپذیرمش. نیت میکنم که این آگاهی و روشنی رو به زمین برگردونمو تو لحظه‌لحظه‌ی زندگی‌ام جاری کنم. آروم‌آروم، به زمین برمی‌گردم.
 نوری درونم روشن شده، یه آگاهی تازه همراهمه. چشم‌هامو باز میکنم و یه نفس عمیق میکشم و اتم های وجودم رو میشنوم که میگن: من تجلی نور الهی‌ام، هر لحظه‌ام روان، الهی و درخشانه.

 

 

📜 "امروز، برای چند دقیقه از زمین فاصله گرفتم. رفتم زیر آبشاری از نور که از دل کهکشان راه شیری سرازیر بود. قطره‌های نور به پیشونی‌ام می‌خوردند، و حس می‌کردم که هر فکر اضافه، هر سنگینی، از مغزم بیرون می‌ریزد. انگار دارم سیناپس‌های کهنه رو هرس می‌کنم. با هر قطره، یه احساس رهایی عمیق‌تر. در لحظه‌ای که آبشار روی سرم جاری بود، فقط یه چیز برام واضح شد: چقدر همه‌چیز ساده‌تر از اونیه که فکر می‌کنیم. چقدر مسیر روشنه، اگه اجازه بدیم نور راه رو نشون بده. حالا برگشتم. روی زمینم، اما یه چیزی درونم تغییر کرده. یه وضوح، یه حضور، یه آگاهی نو."

 

۰۳ فروردين ۰۴ ، ۱۰:۱۸
mosafer
شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۰۹:۲۵ ق.ظ

قاف 1

ای خداوند فراوانی ها، ای جاری کننده خیر بی پایان!

درهای نعمت و بینش رو تو به روی من بگشا؛

منو از تردید و تاخیر و موانع درونی و بیرونی رها کن.

دست و ذهنم رو روان کن تا اونچه در دل دارم، به زیباترین و موفق ترین شکل تو جهان متجلی بشه.

چرخه های کهنه رو می‌شکنم، راه های تازه رو با ایمان و عمل باز می کنم.

من شایسته و آماده‌ی دریافت رزق بزرگ و گشایش الهی‌ام.

الهام، قدرت و فرصت‌هایی که دل به مسیرم دادن تو مسیرم جاری‌اند و با قلبی مطمئن، سپاسگزار دریافتشون هستم. سپاسگزارم که چنین هست و چنین خواهد بود. 

۰۳ فروردين ۰۴ ، ۰۹:۲۵
mosafer
جمعه, ۲ فروردين ۱۴۰۴، ۱۱:۱۰ ق.ظ

نوشیدن نور در دل کهکشان راه شیری

لیوان چای‌ام دستمه، جسمم تو زمین حل شده و رویا بالا میره. شهرم، قاره ها، زمین زیرپامه. تو دل آسمون بیکران کهکشان راه شیری، چای هنوز دستمه. گرم و آرام بخش. وسط ستاره ها نشستم و محیطمو تجربه میکنم. هزار ستاره دوروبرم میچرخه، کهکشان مثل یه رود نقره ای زیرپاهامه. سکوت محضه. فقط یه وزش نرم انرژی حس میکنم و بس. یه جرعه چای مینوشم و با هر قطره، حقیقت فراموش شده تو وجودم جاری میشه. من کی هستم؟ چطور میتونم از این وسعت برای خلق زندگیم الهام بگیرم؟ جواب؟ فقط این حس عمیق صلح و گسترش؟ آخرین جرعه چای ام رو مینوشم و نیت میکنم این آرامش و بینش رو با خودم به زمین بیارم. میام پایین آروم آروم. چشم هامو باز میکنم. همون جایی ام که هستم ولی یه آگاهی نو تو دلم نشسته، یه گسترش تازه. یه از ته دل دونستن چقدددرر بی اهمیت بودن همه دغدغه ها. من موندم و توانی که بهم روزی شده، روحی که درم دمیده شده تا جوونه بزنم و شکوفا بشم. تا بودن رو، تا مسیر شدن رو تجربه کنم و جشن گرفتن و سپاسگزار بودن رو بلدتر بشم، خدایا سپاسگزارم.

۰۲ فروردين ۰۴ ، ۱۱:۱۰
mosafer
سه شنبه, ۱۴ اسفند ۱۴۰۳، ۱۰:۱۹ ق.ظ

یادداشت های برای خودم، قاف صفر؛

یه ذکر قهریه برای درست کرده همه چیز.

ایجاد قدرت درونی؛

رهایی از اونچه بهش نیازی نیست.

ارتقای سطح تجربه

باز کردن مسیر رشد

شناخت نوری و تصمیم های قاطعانه

شفا، تولد مرحله ی جدید

ذهنیت مثبت

اتصال به منبع خیر، برکت، آگاهی

فدرت و الهام بخشی

جذابیت انرژی و اعتماد به نفس

جاده سازی مغز به سمت شادی و آرامش

هرس سیناپسی

الگوی پیش فرض جدیدی از آرامش و اعتماد

مغز شرطی میشه که فقط به حس اطمینان واکنش بده

چرخش در مدار اعتماد، قدرت و شکوه

معجزه وار روان شدن کارها

دنیا باهات همدسته، خودش برات کار میکنه

همه چیز خودبخود هموار میشه

مغز تو مدار جدید واقعا داره محیط و واقعیت رو برات تغییر میده

هیچ خطری واقعی نیست

همه چیز در جربان کماله، من جزئی از یک نیروی بزرگترم.

 

۱۴ اسفند ۰۳ ، ۱۰:۱۹
mosafer