مسافر

هیچ لحظه ای عادی نیست، هیچ پلک برهم زدنی نیست که تو در آن جاری نباشی؛
  • مسافر

    هیچ لحظه ای عادی نیست، هیچ پلک برهم زدنی نیست که تو در آن جاری نباشی؛

شنبه, ۳ فروردين ۱۴۰۴، ۱۰:۱۸ ق.ظ

هرس سیناپسی با آبشار نور کیهانی

چشم‌هامو میبندمو از زمین جدا شدنمو احساس میکنم، از لایه‌های جو رد می‌شم، از تو دل ستاره‌ها عبور می‌کنم و خودم رو وسط کهکشان راه شیری میبینم، جایی که تاریکی و نور تو آغوش همند. یه آبشار نور طلایی شفاف و درخشان دارم که از دل کهکشان سرازیره، 

قطره‌های نور به سر و پیشونیم میخورن، به لوب پیشونیم نفوذ میکنه که توش خلاقیت، پردازش تصمیم‌گیری، منطق، احساسات، تمرکز، برنامه ریزی و آگاهی جاریه. به سیستم لیمبیکم که مدیر انگیزه و احساساتمه، به هیپوکامپم که مدیر یادگیری و خاطراتمه، به آمیگدالام که مدیر خطر و ترس‌هام بوده نور میپاشه و نور میپاشه و نور میپاشه.

با هر قطره‌ی عشق و نور که به سرم می‌خوره، الگوهای کهنه، باورهای محدودکننده، خاطرات گیرکرده و افکار درهم، شسته و سرریز می‌شن. این نور، اتصالات عصبی غیرضروریم رو هرس می‌کنه، درست مثل اون لیوان آب! ناخالصی‌ها سرریز میشن و میرن و نور میمونه و نور. همین نور تو مغزم یک مسیر عصبی جدید و درخشان می‌سازه، چیزی که بهم وضوح، آرامش، و الهام هدیه می‌ده.

 حالا که ذهنم شفاف‌تر شده، از آبشار نور میخوام که هدایت و شهود رو درونم جاری کنه. این لحظه رو با سکوت و پذیرش میگذرونم. یه ایده؟ یه جمله؟ یا فقط یه حس عمیق؟ هر چی که هست، میپذیرمش. نیت میکنم که این آگاهی و روشنی رو به زمین برگردونمو تو لحظه‌لحظه‌ی زندگی‌ام جاری کنم. آروم‌آروم، به زمین برمی‌گردم.
 نوری درونم روشن شده، یه آگاهی تازه همراهمه. چشم‌هامو باز میکنم و یه نفس عمیق میکشم و اتم های وجودم رو میشنوم که میگن: من تجلی نور الهی‌ام، هر لحظه‌ام روان، الهی و درخشانه.

 

 

📜 "امروز، برای چند دقیقه از زمین فاصله گرفتم. رفتم زیر آبشاری از نور که از دل کهکشان راه شیری سرازیر بود. قطره‌های نور به پیشونی‌ام می‌خوردند، و حس می‌کردم که هر فکر اضافه، هر سنگینی، از مغزم بیرون می‌ریزد. انگار دارم سیناپس‌های کهنه رو هرس می‌کنم. با هر قطره، یه احساس رهایی عمیق‌تر. در لحظه‌ای که آبشار روی سرم جاری بود، فقط یه چیز برام واضح شد: چقدر همه‌چیز ساده‌تر از اونیه که فکر می‌کنیم. چقدر مسیر روشنه، اگه اجازه بدیم نور راه رو نشون بده. حالا برگشتم. روی زمینم، اما یه چیزی درونم تغییر کرده. یه وضوح، یه حضور، یه آگاهی نو."

 

۰۴/۰۱/۰۳
mosafer